Web Analytics Made Easy - Statcounter

شکی نیست که شهید سلیمانی یکی از بزرگ‌ترین دشمنان آمریکا در جهان بود؛ دشمنی که فرماندهان نظامی آمریکا از نظر حرفه‌ای‌گری و نظریه‌پردازی جنگ برای او احترام زیادی قائل بودند.

در گزارش پیش رو درباره‌ی کتابی تحت عنوان «سه مرد خطرناک» خواهید خواند؛ سه مردی که یکی از آن‌ها شهید سپهبد قاسم سلیمانی بود.

 

«سث جونز» نویسنده‌ی کارشناس آمریکایی ضدتروریسم و نویسنده‌ی کتاب «سه مرد خطرناک» شهید سلیمانی (تصویر بالا) را یکی از سه مردی می‌داند که بیش‌ترین خطر را برای منافع آمریکا در جهان داشته‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


سث جونز

معرفی نویسنده‌ی کتاب «سه مرد خطرناک»

«سث جی. جونز[۱]» پژوهشگر و نویسنده‌ی آمریکایی است که اکنون به عنوان معاون ارشد اندیشکده‌ی شناخته‌شده‌ی آمریکایی «مرکز مطالعات راهبردی و بین‌الملل[۲]» فعالیت می‌کند[۳]. حوزه‌ی فعالیت و مطالعات او امنیت بین‌الملل است و در خصوص سیاست‌های ایالات متحده در افغانستان و پاکستان آثار گوناگونی دارد. او پیش‌تر در نهادهای نظامی مانند ستاد فرماندهی عملیات ویژه‌ی ایالات متحده و وزارت دفاع آمریکا نیز فعالیت داشته است. جونز مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را از دانشگاه شیکاگو دریافت کرده است. او بیش از هر چیزی در خصوص مبارزه با تروریسم فعالیت می‌کند و آثار مختلفی هم در خصوص القاعده و گروه‌های تروریستی به نگارش درآورده است.

در میان آثار فراوانی که جونز منتشر کرده بعضی آثار مانند کتاب «در گورستان امپراتوری‌ها: جنگ آمریکا در افغانستان» بیش‌تر دیده شده و باعث شهرت او شده‌اند. جونز در این کتاب شرح کاملی از فراز و فرودهای اوضاع سیاسی افغانستان در اواخر قرن بیستم و نقش غیرقابل‌انکار آمریکا در شکل‌گیری آن‌ها ارائه می‌دهد. علاوه بر این، کتاب‌های «نقش آمریکا در کشورسازی: از آلمان تا عراق» و «ظهور همکاری‌های امنیتی اروپایی»، در کانون توجه‌ها بوده‌اند.

(از چپ) جلد کتاب‌های «در گورستان امپراتوری‌ها: جنگ آمریکا در افغانستان» و «نقش آمریکا در کشورسازی: از آلمان تا عراق». این دو کتاب «سث جونز» موجب شهرت او شدند.

کتاب جدید جونز با عنوان «سه مرد خطرناک[۴]» چنین آغاز می‌شود:

اواسط ماه مارس سال ۲۰۲۰ گوشی‌های تلفن همراه در آمریکا پیامی را دریافت کردند که از یک قرنطینه‌ی سراسری و گسترده اطلاع می‌داد. این پیام‌ها از مخاطبین خود تقاضا می‌کرد که نزدیکان خود را نیز در جریان بگذارند و برای دو هفته، آذوقه و مواد ضروری خود را تأمین کنند. منبع این پیام، ناشناس بود و خود را به عنوان فردی صاحب نفوذ در دولت معرفی می‌کرد. چندی بعد کاخ سفید و شورای امنیت ملی آمریکا این شایعات را تکذیب کردند. با این وجود، این تکذیب نتوانست هراسی را که به دل مردم افتاده بود، آرام کند. طبیعتاً سازمان‌های امنیتی آمریکا به دنبال عوامل این پیام‌ها و شایعات افتادند و بالأخره نتیجه‌ی بررسی‌های خود را اعلام کردند: عوامل چینی این هجمه را برنامه‌ریزی کرده‌ بودند!

توئیت سال ۲۰۲۰ صفحه‌ی شورای امنیت ملی آمریکا که پیام‌های مربوط به قرنطینه‌ی سراسری در آمریکا را جعلی اعلام کرده است.

معرفی کتاب «سه مرد خطرناک»

«سه مرد خطرناک: روسیه، چین، ایران و ظهور جنگ‌های نامنظم» عنوان کتاب اخیر سث جونز است که در سپتامبر ۲۰۲۱ منتشر شد. سث جونز در هر یک از کشورهای روسیه، چین و ایران یکی از مقامات برجسته‌ی نظامی را برگزیده است. این سه فرمانده‌ی نظامی از این حیث انتخاب شده‌اند که هر یک در پیشبرد سیاست‌های کشورشان در خصوص جنگ‌های نامنظم علیه آمریکا نقش بسزایی دارند. این سه نفر، به‌ترتیب، عبارتند از ژنرال «والری گراسیموف[۵]» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و معاون اول وزیر دفاع روسیه، ژنرال «جانگ یوشیا[۶]» از فرماندهان ارتش چین و نایب‌رئیس «کمیسیون نظامی مرکزی» (عالی‌رتبه‌ترین سازمان دفاع ملی) این کشور، و سردار قاسم سلیمانی[۷]، فرمانده‌ی سابق نیروی قدس سپاه پاسداران ایران. جونز در این کتاب مدعی می‌شود که دوران جنگ‌های کلاسیک که در قرن بیستم رایج بود، به سر آمده و امروز با شکل جدیدی از نبرد، یعنی «جنگ نامنظم»، مواجه هستیم. او انگشت خود را به سوی کشورهای روسیه، چین و ایران اشاره می‌رود و معتقد است این کشورها از طریق پویش‌های سایبری، اقدامات پنهانی، جنگ‌های نیابتی، جنگ اطلاعاتی، نبرد روانی و غیره در حال مبارزه با آمریکا هستند.

جلد کتاب «سه مرد خطرناک: روسیه، چین، ایران و ظهور جنگ‌های نامنظم» نوشته‌ی «سث جونز». تصاویرِ (از راست) سردار سلیمانی، فرمانده‌ی سابق نیروی قدس سپاه پاسداران ایران، ژنرال «والری گراسیموف» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه، و ژنرال «جانگ یوشیا» نایب‌رئیس «کمیسیون نظامی مرکزی» چین (عالی‌رتبه‌ترین سازمان دفاع ملی این کشور)، روی کلیدهای «صفحه‌کلید/نارنجک» روی جلد کتاب، مشخص است.

او همچنین اذعان می‌کند: «اگرچه آمریکا پس از جنگ سرد ظاهراً رهبری جهان را به دست گرفت و ابرقدرت جهان شد، اما اکنون هرگز برای جنگ نامنظم مهیا نیست.» ایالات متحده همیشه تلاش می‌کرد ارتشی بزرگ و قدرتمند را ساماندهی کند. اما دیدیم که نیروی دریایی این کشور با بیش از ۳۵۰ شناور کوچک و بزرگ، بیش از ۱ تریلیون دلار تجهیزات هسته‌ای، بالغ بر یک میلیون نفر نیروی نظامی و هزاران امکانات دیگر، نتوانست مانع از تهدیدهای روسیه، چین و ایران علیه منافع ایالات متحده شود. در صفحه‌ی ۱۴ کتاب سه مرد خطرناک در همین‌باره می‌خوانیم: «اکنون ایالات متحده دارد در بازی خودش شکست می‌خورد.»

(از چپ) ژنرال «والری گراسیموف» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه، ژنرال «جانگ یوشیا» نایب‌رئیس «کمیسیون نظامی مرکزی» چین (عالی‌رتبه‌ترین سازمان دفاع ملی این کشور)، و سپهبد شهید قاسم سلیمانی، فرمانده‌ی سابق نیروی قدس سپاه پاسداران ایران. «سث جونز» این سه نفر را «سه مرد خطرناک» برای آمریکا توصیف کرده است.

پیش‌تر، جونز در صفحه‌ی ۱۱ کتابش به نقل از «مایک مورل» رئیس اسبق آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا، سی‌آی‌ای، می‌نویسد: «ما آماده‌ی رقابت با روس‌ها، چینی‌ها و ایرانی‌ها نیستیم؛ داریم شکست می‌خوریم...» اشاره‌ی مورل به ضعف آمریکا در جنگ‌های نامنظم است. جونز نیز دقیقاً به دلیل اهمیت جنگ‌های نامنظم در سال‌های اخیر این کتاب را نوشته است. او می‌گوید در این کتاب رقابت را از منظر رهبران کشورهای مذکور دنبال کرده است. بنابراین می‌خواهد بداند هدف آنان چیست؛ چه ابزارهایی در سیاست خارجی دارند و چه‌طور عمل می‌کنند.

قسمتی از کتاب «سه مرد خطرناک» که در آن «سث جونز» نویسنده، به نقل از «مایک مورل» رئیس اسبق سی‌آی‌ای، به ضعف آمریکا مقابل روسیه، چین و ایران در حوزه‌ی جنگ‌های نامنظم اذعان می‌کند (هایلات اول). نویسنده همچنین اشاره دارد که «ایرانی‌ها از نیروهای شریک و دارایی‌های دیگرشان در لبنان، سوریه، عراق، یمن و کشورهای دیگر، به عنوان اهرم استفاده می‌کنند» (هایلات دوم).

اولین مرد خطرناک در کتاب جونز، ژنرال والری گراسیموف، از مهم‌ترین مقامات نظامی روسیه، است. او در کنار ولادیمر پوتین و چند تن از سیاستمداران روسی، تعیین‌کننده‌ی سیاست خارجی روسیه هستند. گراسیموف رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه و قائم مقام وزیر دفاع است. «دکترین گراسیموف» مجموعه‌ای از تاکتیک‌های نظامی، اطلاعاتی، فناورانه، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که توسط او برای دستیابی به اهداف راهبردی طراحی شده‌اند.

ژنرال «والری گراسیموف» (راست) سال ۲۰۱۲ توسط ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه (چپ) به عنوان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح این کشور منصوب شد.

دومین مرد خطرناک از نظر جونز، ژنرال جانگ یوشیا، فرمانده‌ی «ارتش آزادی‌بخش خلق» (ارتش) چین است که هم‌اکنون معاونت کمیسیون نظامی مرکزی را به عهده دارد. از اواخر سال ۲۰۱۳ که شی جین‌پینگ رئیس‌جمهور و دبیرکل کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست چین شد، جانگ یوشیا در کانون تمام بحث‌های امنیت ملی چین قرار گرفت. در واقع، او در خط مقدم جنگ‌های نامنظم و غیرمستقیم چین با آمریکا در عرصه‌ی بین‌المللی است.

ژنرال «جانگ یوشیا» یکی از فرماندهان نظامی ارشد چین است که جونز او را فردی خطرناک برای ایالات متحده معرفی می‌کند.

جونز در کنار ژنرال گراسیموف و ژنرال یوشیا، از سردار قاسم سلیمانی نام می‌برد و سلیمانی را به عنوان فردی معرفی می‌کند که در سیاست خارجی کشورش تأثیر بسزایی دارد. او می‌نویسد: «قاسم سلیمانی در مفهوم‌سازی و اجرای رقابت (ایران) با ایالات متحده نقش اساسی داشت.»

شهید سپهبد قاسم سلیمانی، فرمانده‌ی سابق نیروی قدس سپاه پاسداران ایران، سومین مردی است که «سث جونز» نویسنده‌ی کتاب «سه مرد خطرناک» او را به عنوان یکی از دشمنان بزرگ آمریکا معرفی می‌کند.

نگهبان انقلاب: سردار قاسم سلیمانی

جونز بحث درباره‌ی قاسم سلیمانی را از ماجرای ترور او در نزدیکی فرودگاه بغداد آغاز می‌کند. او می‌نویسد که جاسوسان آمریکایی و انگلیسی از زمانی که سردار سلیمانی در دمشق بود و برنامه‌ی سفرش با تغییر ساعت مواجه شد، او را زیر نظر داشتند. مأموران آمریکایی با این تأخیر چندساعته تصمیم گرفتند عملیات را منتفی کنند، اما بالأخره سلیمانی و همراهانش به فرودگاه بغداد رسیدند. هواپیمای سلیمانی با مقداری تأخیر نسبت به برنامه‌ی پیش‌بینی‌شده، در ساعت ۰۰:۳۶ بامداد در بغداد به زمین نشست. سربازان آمریکایی در همان حوالی، منتظر آمدن او، ابومهدی المهندس و تیم حفاظتی آن‌ها بودند. پهپادهای ام‌کیو-۹ آمریکا در آسمان بغداد پرواز می‌کردند و به صورت زنده تصاویر محل عملیات را برای ترامپ که در «اتاق وضعیت» (یا «اتاق مرکز مدیریت» کاخ سفید منتظر بود، ارسال می‌کردند. با فرمان ترامپ، موشک‌های پهپاد در ساعت ۰۰:۴۷ بامداد به خودروهای سردار سلیمانی و همراهانش برخورد کرد و منجر به قتل آن‌ها شد.

با این حال، جونز می‌نویسد که دولت ترامپ پیش از این نیز برای هدف قرار دادن سلیمانی برنامه‌ریزی کرده بود. حتی پیش از آن، در دولت اوباما سردار سلیمانی در پیامی به کاخ سفید اظهار کرده بود که یک پهپاد آمریکایی به او حمله کرده است. البته اوباما در پاسخ وانمود کرده بود که حمله از جانب آن‌ها نبوده است و آن‌ها قصد ترور او را ندارند. به بیان سث جونز، مقامات آمریکایی در ارزیابی‌های خود به این نتیجه رسیده بودند که ترور سلیمانی پیامدهای بدی برای آمریکا خواهد داشت. اما ترامپ تنها کسی بود که گمان می‌کرد می‌تواند این پیامدها را مدیریت کند.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

پاسخ «نبیل خوری» عضو «سرویس خارجی» وزارت خارجه‌ی آمریکا به این سؤال که چرا ترور قاسم سلیمانی اشتباه بود

جونز از زندگی سردار سلیمانی هم می‌نویسد: از تولد او در «رابر» در استان کرمان و مهاجرتش به شهر کرمان برای کار و درآمد؛ از آشنایی‌اش با حجت‌الاسلام کامیاب، واعظ پرشوری که در مجالس مذهبی کرمان مردم را به اسلام و انقلاب دعوت می‌کرد؛ و از ماجرای آغاز حضور سردار سلیمانی در سپاه پاسداران اسلامی. سلیمانی در شرح پیوستن خود به سپاه گفته بود: «همه‌ی ما جوان بودیم و به دنبال راهی که به انقلاب خدمت کنیم. چنین بود که من به سپاه پیوستم.» او پس از آموزش‌های نظامی برای مقابله با شورش کردهای جدایی‌طلب به مهاباد رفت و پس از بازگشتش به کرمان، به عنوان فرمانده‌ی سپاه قدس کرمان منصوب شد. در طول هشت سال جنگ ایران و عراق نیز همواره در میدان نبرد بود. در عملیات کربلای ۱ چیزی نمانده بود به اسارت عراقی‌ها دربیاید. او گردان‌های مختلفی را برای مقابله با عراقی‌ها آموزش داد و به جنوب ایران فرستاد. همچنین فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله را به عهده گرفت.

حجت‌الاسلام «سید رضا کامیاب» (مرکز تصویر)، یار و همراه دیرین آیت‌الله خامنه‌ای در زمان سکونت ایشان در مشهد بود و علیه حکومت پهلوی فعالیت‌های زیادی داشت. سخنرانی‌های آگاهی‌بخش و پرشور او در کرمان باعث تظاهرات‌های گسترده‌ی مردمی می‌شد تا جایی که ساواک دستور دستگیری او را صادر کرد. شهید کامیاب در سال ۱۳۶۰ به ضرب گلوله ترور شد و به شهادت رسید.

سلیمانی در خلال جنگ متوجه دو نکته‌ی مهم شد. اولاً، عراق با حمایت آمریکا و به نیابت از او به جنگ ایران آمده است. جونز در صفحه‌ی ۸۸ کتابش می‌نویسد: «ایالات متحده تحریم‌های اقتصادی بر ایران اعمال کرد و تسلیحات، تجهیزات، پول و اطلاعات در اختیار عراق گذاشت.» سلیمانی به‌وضوح می‌دید که آمریکا اطراف مرزهای ایران کمین کرده و هدف اصلی‌اش تخریب انقلاب مردم است؛ بنابراین، دشمنی اصلی از سوی غرب است و نه عوامل او در غرب و شرق ایران. و دوماً، قدرت اصلی ایران در جنگ منظم نیست، بلکه باید این قدرت را در جای دیگری جست. جونز می‌نویسد:

در جنگ با عراق، گردان‌های متعارف ایران به قدر کافی مجهز نبودند، اما مزیت ایران در عملیات‌های غیرمنظمش بود. سردار سلیمانی از این جهت بر اهمیت «جنگ غیرکلاسیک» تأکید می‌کرد. امام خمینی برای توسعه و بهبود شگرد جنگ‌های نامنظم، خصوصاً در خارج از مرزهای ایران، تأسیس سپاه قدس را در سال ۱۳۶۷ تصویب کرد. چند سال بعد، سال ۱۳۷۶، یحیی رحیم صفوی، فرمانده‌ی سپاه پاسداران، سردار قاسم سلیمانی را به عنوان فرمانده‌ی سپاه قدس منصوب کرد. سلیمانی توانست به‌خوبی سپاه قدس را سامان دهد و در بسیاری از عملیات‌های منطقه‌ای با موفقیت عمل کرد. از سوی دیگر، ارتباط او با آیت الله خامنه‌ای، رهبر ایران، نیز بسیار قوی بود. ژنرال «جوزف ووتل»، رئیس ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا (سنتکام)، در خصوص سردار سلیمانی گفته است: «شخصیت سلیمانی و ارتباطش با رهبر ایران، سپاه قدس را به چیزی تبدیل کرد که اکنون هست.»

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

نظر «نبیل خوری» دیپلمات آمریکایی و عضو «سرویس خارجی» وزارت خارجه‌ی آمریکا درباره‌ی ترور شهید سلیمانی توسط دولت ترامپ

جونز معتقد است سردار سلیمانی، نگهبان انقلاب ایران بود و این کشور را برای جنگ‌های نامنظم منطقه‌ای آماده کرد. او برای نیل به این هدف، ظرفیت‌های لازم را در خود و نیروهای تحت فرمانش فراهم آورد و توانست از این راه اقتدار ایران در منطقه را تأمین کند. اما این ظرفیت‌ها چگونه برای سلیمانی فراهم شد؟ جونز معتقد است روی کار آمدن طالبان در همسایگی ایران در دهه‌ی هفتاد در این موضوع بسیار اهمیت دارد.

«سث جونز» نویسنده‌ی کتاب «سه مرد خطرناک» آثار فراوانی در حوزه‌ی سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه و مواجهه با تروریسم دارد.

سلیمانی و خطر طالبان

گروه اسلام‌گرای طالبان در دهه‌ی ۷۰ شمسی با هدف تأسیس امارت اسلامی و با حمایت آمریکا پا گرفت. با تصرف هرات و کابل و سپس سایر شهرهای افغانستان، این کشور را تحت کنترل خود درآورد. سپس، در مردادماه ۱۳۷۷، شماری از دیپلمات‌های ایرانی را در افغانستان اعدام کرد. این اقدام طالبان منجر به ایجاد تنش میان ایران و افغانستان شد و جمهوری اسلامی خود را برای نبرد با طالبان آماده می‌کرد. در این موقعیت تنش‌از، سردار سلیمانی به عنوان یکی از فرماندهان نظامی با هرگونه حمله‌ی نظامی مخالف بود و استدلال می‌کرد که شوروی در جنگ مستقیم با افغانستان ۱۵ هزار سرباز خود را از دست داد؛ ما نباید مانند شوروی خود را به خطر بیندازیم. در مقابل، او روش جنگ نامنظم را پیشنهاد کرد و حمایت از گروه‌های مقاومت بومی افغانستان را در دستورکار قرار داد. علی‌رغم اقدامات بی‌وقفه‌ی سلیمانی و موفقیت نسبی‌اش در ایجاد تعادل در روابط ایران و افغانستان، طالبان کنترل افغانستان را به دست گرفت و چیزی نگذشت که حملات یازده سپتامبر رقم خورد.

«شهید سلیمانی» (ایستاده، هفتم از راست) در کنار «احمد شاه مسعود» (ایستاده، دهم از راست) مشهور به «شیرِ دره‌ی پنج‌شیر». مسعود از چهره‌های شاخص افغانستان بود که سردار سلیمانی برای مبارزه با تکفیری‌های القاعده با او همکاری کرد.

سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰ شمسی) آمریکا به بهانه‌ی حملات یازده سپتامبر به افغانستان حمله کرد و طالبان را سرنگون کرد. با این حال، سرخوشی از این موفقیت کوتاه‌مدت، آمریکا و رئیس‌جمهور وقتش، جورج بوش پسر، را به این فکر انداخت که شاید بتوانند ایران را هم تحت سیطره‌ی خود قرار دهند. دولت جورج بوش، سال ۲۰۰۲، ایران را به حمایت از تروریسم و تولید تسلیحات کشتار جمعی متهم کرد. جونز می‌نویسد حمله‌ی آمریکا به عراق بخشی از سیاست جورج بوش برای تسلط بر ایران بود؛ چراکه با تصرف همسایگان ایران، می‌توانست خود این کشور را نیز به زانو دربیاورد. در عین حال، جونز در صفحه‌ی ۹۶ کتابش اذعان می‌کند: «پس از حادثه‌ی یازده سپتامبر، هیچ اتفاقی بیش‌تر از حمله‌ی آمریکا به عراق معادله‌ی قدرت در منطقه را به نفع ایران و سلیمانی تغییر نداد.» وی معتقد است ایران با استفاده از جنگ‌های نامنظم از این اشتباهات محاسباتی آمریکا بهره می‌گرفت.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

«ابومهدی المهندس» از فرماندهان حشدالشعبی عراق، به «سربازی برای حاج قاسم» افتخار می‌کند. المهندس و شهید سلیمانی هر دو در عملیات تروریستی آمریکا در فرودگاه بغداد به شهادت رسیدند

بدین ترتیب، جونز در کتابِ «سه مرد خطرناک» با ترسیم مختصات شرایط جنگی در منطقه‌ی غرب آسیا موقعیت کلیدی سردار سلیمانی را بیش‌تر نمایش می‌دهد. او معتقد است سلیمانی افزایش ضریب نفوذ ایران در منطقه را از دو راه پیش گرفت؛ اولاً، افزایش حملات علیه نیروهای آمریکایی از طریق گروه‌های شبه‌نظامی شیعه؛ و دوماً، همکاری بیش‌تر با نیروهای امنیتی عراق. جونز به نقل از یکی از مقامات نظامی آمریکایی می‌نویسد سپاه قدس و هم‌پیمانان عراقی‌اش، راه‌حل کم‌هزینه‌ی ایران برای مبارزه با آمریکا بودند. چنان‌که جونز در صفحه‌ی ۹۸ کتابش می‌نویسد، «چارلز کلیولند» ژنرال بازنشسته‌ی ارتش آمریکا، در خصوص سردار سلیمانی اذعان کرده است: «من تحت تأثیر توانایی بالای قاسم سلیمانی در خصوص اطلاعات محرمانه و اقدامات مخفیانه برای انجام عملیات قرار گرفتم.»

«دیوید پترائوس» فرمانده‌ی نیروهای آمریکایی در عراق بین سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۸ درباره‌ی حاج قاسم می‌گوید: «ما قاسم سلیمانی را انسانی بسیار توانمند، کاریزماتیک، ماهر، از نظر حرفه‌ای شایسته و... [از دیدگاه آمریکایی] به طرزی اهریمنی شرور دیدیم.» بسیاری از فرماندهان نظامی آمریکا، اگرچه از شهید سلیمانی نفرت داشتند، اما او را از نظر حرفه‌ای فردی قابل‌احترام می‌دانستند.

جونز همچنین به رشادت سردار سلیمانی در جنگ لبنان با اسرائیل اشاره می‌کند. او صراحتاً اذعان دارد که پیروزی لبنان در این جنگ مدیون راهنمایی‌ها و مشاوره‌های سردار قاسم سلیمانی بود. به علاوه، از عملیات اسرائیل برای ترور عماد مغنیه پرده برمی‌دارد. به گفته‌ی او اسرائیل این عملیات را به فرمان ایالات متحده انجام داد و از آن‌جا که هدف عملیات تنها کشتن مغنیه بود، نیروهای اسرائیلی عملیات را به تعویق انداختند تا سردار سلیمانی از محل عملیات دور شود. دقایقی بعد از خداحافظی با سردار سلیمانی، خودروی عماد مغنیه منفجر شد.

شهید سلیمانی (راست) در کنار دوست صمیمی‌اش «عماد مغنیه» از فرماندهان نظامی حزب‌الله لبنان. مغنیه سال ۱۳۸۶ و بلافاصله بعد از ترک محل دیدارش با سردار سلیمانی، توسط اسرائیل ترور شد.

سلیمانی و دفاع از مرز و بوم مسلمانان

جونز در سه فصل مجزا به اهمیت سردار سلیمانی می‌پردازد، که سومین فصل شرحی از فعالیت او در مبارزه با داعش در سوریه و عراق است. جونز می‌نویسد سردار سلیمانی از اولین روزهای قوت گرفتن داعش در سوریه دل‌مشغول نابودی این گروهک تروریستی بود. از خلال عملیات‌هایی که توسط سردار سلیمانی مشاوره، طراحی یا فرماندهی شد، کشورهای سوریه و عراق از شر داعش خلاص شدند. حیدر العبادی، نخست‌وزیر اسبق عراق، پس از آزادسازی موصل از چنگ داعش تقدیر فراوانی از سردار سلیمانی به عمل آورد. سال ۲۰۱۵، در مصاحبه با «چارلی رز» خبرنگار مشهور آمریکایی، گفت: «ما احترام زیادی برای او و تشکیلات ایرانی قائلیم... تنها در عرض چند ماه، سلیمانی و سپاه قدس به تغییر روند جنگ در سوریه و عراق کمک کردند...[۸]»

«حیدر البعادی» نخست‌وزیر سابق عراق، در مصاحبه‌ای با یک برنامه‌ی تلویزیونی آمریکایی، علناً از تلاش‌های جمهوری اسلامی، و به تبع آن شهید سلیمانی، برای نابودی داعش در عراق تقدیر کرد. (+)

در پایان می‌توان گفت جونز در این کتاب تلاش کرده تا با رهگیری فعالیت‌های سردار سلیمانی و سیاست‌های او در منطقه، سیاست‌های جمهوری اسلامی را کشف کند. جونز معتقد است ایران با تجربه‌ای که از هشت سال جنگ تحمیلی کسب کرده، از راهبرد «جنگ نامنظم» بهره می‌گیرد. او مبدع این راهبرد در ایران را سردار قاسم سلیمانی می‌داند. جونز برای اثبات مدعای خود کارنامه‌ی سلیمانی را در افغانستان، لبنان، سوریه، عراق و یمن بررسی می‌کند. به نظر می‌رسد نتیجه‌گیری جونز این است که سلیمانی بنایی را ایجاد کرده که پس از شهادتش همچنان پابرجا بماند. نویسنده‌ی کتاب سه مرد خطرناک می‌گوید تلاش سلیمانی در تمام این سال‌ها منجر به این شده که حالا تمام گروه‌های شبه‌نظامی شیعه می‌توانند با راهبرد جنگ نامنظم علیه آمریکا مبارزه و مقابله کنند.

منبع: مشرق

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: حاج قاسم سلیمانی ایالات متحده آمریکا رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کمیسیون نظامی مرکزی سردار قاسم سلیمانی فرماندهان نظامی سردار سلیمانی والری گراسیموف نویسنده ی کتاب جنگ های نامنظم ی ایالات متحده سه مرد خطرناک شهید سلیمانی چین و ایران ی آمریکا ی آمریکایی جنگ نامنظم ی سلیمانی بر ایران سپاه قدس درباره ی ی امنیت ی مرکزی ی نظامی ی ایران ی ترور بیش تر ی سپاه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۱۸۲۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مجازات اعدام چقدر بازدارندگی دارد؟

در سال ۱۹۸۹ کلاد جونز به جرم قتل آلن هیلزنداگر بازداشت شد، در حین ارتکاب جرم هیچ شاهد عینی وجود نداشت و تنها دو نفر که خودرویی را در آن‌سوی خیابان تعمیر می‌کردند به‌عنوان شاهد شناخته شدند. این دو نفر نیز از آنجایی که فاصله زیادی با محل جرم داشتند نمی‌توانستند چهره قاتل را تشخیص دهند. اما به‌رغم تمامی این موارد کلاد جونز توسط پلیس دستگیر شد و مهم‌ترین مدرک پلیس از حضور وی در صحنه جرم، تار مویی بود که از او در محل پیدا شد. مهم‌ترین مدرک پلیس، همان تار موی جونز بود که در صحنه جرم پیدا شده بود. در نهایت همان تار موی ساده کار دست جونز داد و در سال ۲۰۰۰ کلاد جونز اعدام شد. با چالش‌های فراوان و در نهایت در سال ۲۰۱۰ آزمایش دی. ان.‌ای روی تار مویی که به کلاد جونز نسبت داده شده بود انجام شد و مشخص گردید این تار مو مربوط به کلاد جونز نیست و او بی‌گناه اعدام شده بود.

تاریخ علم حقوق پر است از مثال‌های آدم‌هایی که بی‌گناه اعدام شده‌اند و چندین سال بعد بی‌گناهی آنها مشخص شده است. اما چه سود که پس از اعدام آب رفته به جوی باز نمی‌گردد و اعدام شاید تنها مجازاتی است که دیگر هیچ راه برگشتی باقی نمی‌گذارد، زیرا که حق حیات را از فرد می‌گیرد.

در دهه‌های گذشته و به دلایل گوناگون استفاده از مجازات یا کیفر اعدام در بسیاری از کشور‌ها یا ممنوع شده یا تا حد بسیار زیادی کاهش یافته است. اما در برخی کشور‌ها نیز اینگونه نیست. به طور کلی هدف از مجازات‌ها کاهش میزان جرم و جنایت است، اما حداقل در ایران پژوهش‌ها حاکی از این هستند که اعدام نقش بازدارندگی در ابتلا به جرم و جنایت نداشته است. خبرگزاری فارس در گزارشی اعلام کرده بود؛ پژوهش‌های انجام شده در این حوزه نشان می‌دهد که کیفر اعدام و ترس از آن برای ایجاد ارعاب و واهمه در نهاد اشخاصی که مصمم به ارتکاب این جرائم هستند، موثر واقع نشده است. در این پژوهش‌ها تاثیر کیفر اعدام در بازداری از جرائم جنسی مستوجب اعدام، قتل عمد و مواد مخدر مورد بررسی قرار گرفته بود. مواجهه با جرم از طریق دستگیری و مجازات از طریق سلب حیات (اعدام) مبارزه با معلول است و چاره قطعی کنترل رفتار‌های مجرمانه نیست. اما اینکه چرا همچنان بر حکم اعدام تاکید ورزیده می‌شود محل بحث و پیگیری است.

کاهش میزان مجازات اعدام در برخی کشور‌ها که این اتفاق برای آنها افتاده است پس از سال‌ها فعالیت و به دلایل متعددی اتفاق افتاده است که برخی از این دلایل بر شرح زیر هستند:

اعدام بالاترین حد نفی حقوق بشر است

قوانین بین‌المللی که توسط سازمان جهانی حقوق بشر (UDHR) در سال ۱۹۴۸ تبیین شده است مشخصا اجازه گرفتن حیات دیگری را می‌گیرد و اعلام می‌کند اعدام در هر موردی حقوق اولیه بشر را نقض می‌کند. مساله این است که کسانی که به دیگران صدمه وارد می‌کنند، اغلب خود قربانی خشونت دیگران بوده‌اند. ضربه ناخوشایند حاصل از خشونت، پیامد زیادی بر کسانی دارد که از آن رنج برده‌اند و ممکن است موجب متجاوز شدن خود آنها شود. این وضعیت ممکن است با مشکلات اجتماعی رایج مثل نابرابری و تبعیض، فقر، ناکارآمدی نهادی، اعتیاد و سوء مصرف، غفلت، بیماری روانی، یا ناتوانی ذهنی تشدید شود و چرخه‌ای از جرائم خشونت‌آمیز ایجاد کند که احتمالاً می‌شد از آن پیش‌گیری کرد تا هرگز رخ ندهد.

اعدام، بازدارنده جرم است؟

افراد طرفدار مجازات اعدام اغلب می‌گویند که این کار یک عامل بازدارنده مفید برای شنیع‌ترین جنایات در جامعه است. اما همانطور که شواهد بین‌المللی نیز نشان می‌دهند، مجازات اعدام نقش بازدارندگی ندارد. گزارشی در سال ۲۰۱۲ توسط محققان در شورای ملی تحقیقات آکادمی‌های آمریکا نشان داد که ایالت‌هایی از ایالات متحده آمریکا که از مجازات اعدام استفاده می‌کنند نرخ قتل مشابهی با ایالت‌هایی دارند که از این مجازات استفاده نمی‌کنند.

احتمال تبدیل اعدام به ابزاری سیاسی؟

تجربه تاریخی در کشور‌های مختلف نشان می‌دهد اگر مقامات قضایی فرد مجرم را به شکل یک تهدید برای نظام سیاسی آن کشور ببینند، احتمال خیلی بیشتری وجود دارد که به اعدام محکوم شود. درواقع، در برخی کشور‌های دنیا، از صدور احکام اعدام برای فعالان مخالف نظام سیاسی آن کشور بسیار استفاده می‌شود.

در صدور احکام اعدام تبعیض نژادی بسیار تاثیر‎گذار است

بر اساس پژوهشی در ایالات متحده، شواهد گسترده‌ای از تعصب نژادی در مورد مجازات اعدام وجود دارد. اگر فردی عضو یک گروه اقلیتی باشد احتمال خیلی بیشتری برای محکوم شدن او به اعدام وجود دارد. به عنوان مثال یک مطالعه در سال ۲۰۰۷ در کانِکیکات (Connecticut) نشان داد که متهمان آمریکایی-آفریقایی تبار سه برابر بیشتر از متهمان سفیدپوست مجازات اعدام شامل حال‌شان می‌شود.

ماجرای مجازات اعدام در چین و عربستان

معمولا کشور‌هایی که بیشترین افراد را اعدام می‌کنند اغلب همان کشور‌هایی هستند که نگرانی جدی در مورد عادلانه بودن سیستم قضایی آنها وجود دارد. مثلا چین که جز اعدام‌کننده‌ترین کشور‌ها به حساب می‌آید صدور احکام اعدام در آن به دور از شفافیت است و استفاده از مجازات اعدام در این کشور به عنوان یک راز دولتی تلقی می‌شود. حتی نمی‌توان با اطمینان در مورد تعداد افرادی که سالیانه در این کشور اعدام می‌شوند نظر داد. یا در عربستان احکام اعدام گاهی بر اساس اعترافات زندانیان که تحت شکنجه به دست می‌آید صادر می‌شوند.

پس از سالیان طولانی و با بررسی آسیب‌ها و پیامدها، مجازات اعدام در دنیا رو به کاهش است هر چند برخی کشور‌ها همچنان از آن بسیار استفاده می‌شود و هر جامعه‌ای نیاز دارد در این باره به پژوهش و بررسی اثرات، پیامد‌های این پدیده و حقوق انسانی افراد بپردازد.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • چرا سردار سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی در سریال پایتخت ۵ مخالفت کرد؟
  • مجازات اعدام چقدر بازدارندگی دارد؟
  • مردمی کردن بازسازی عتبات، ایده‌ شهید حاج قاسم سلیمانی بود
  • (عکس) سردار سلیمانی و هوگو چاوز، امام مهدی و حضرت مسیح
  • (عکس) سردار سلیمانی و هوگو چاوز، امام مهدی و حضرت عیسی
  • رکورد «روزهای خطرناکِ آلودگی هوا» در ۲۵ سال اخیر در آمریکا
  • یادواره شهید دانشجو در روستای داربیدخون
  • یادواره شهید دانشجو در خانوک
  • نکوداشت مبلّغ شهید و فقیه انقلابی دیارعلویان
  • آمریکا و رژیم صهیونیستی بیش از پیش منزوی شده اند