فرماندهای کاریزماتیک و پدری دلسوز: توصیف کارشناس آمریکایی از شهید سلیمانی +عکس و فیلم
تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۹۲۶۳۶
علی آلفونه مینویسد شهید سلیمانی پیش از هر عملیات، تکتک نیروهایش را در آغوش میگرفت و پس از عملیات نیز به خاطر اینکه خودش شهید نشده، از شهدا تقاضای عفو و بخشش میکرد.
سرویس جهان مشرق - «علی آلفونه» کارشناس و متخصص مسائل سیاسی و نظامی، سال ۲۰۱۱، مقالهای را در نشریهی اندیشکدهی «مؤسسهی تحقیقات سیاست عمومی امریکناینترپرایز[۱]» دربارهی شیوهی فرماندهی و زندگی نظامی سردار سلیمانی منتشر کرد[۲].
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«علی آلفونه» متفکر سیاسی حوزهی سیاست خاورمیانه و روابط بینالملل است که به عنوان کارشناس امور ایران و سپاه پاسداران در بسیاری از اندیشکدههای آمریکا نظریهپردازی میکند. وی کارشناس سابق اندیشکدهی آمریکایی «مؤسسهی امریکناینترپرایز» و عضو ارشد فعلی «مؤسسهی کشورهای عربی خلیج [فارس] در واشینگتن» است. (+)
مشرق طی دو گزارش توضیحاتی را دربارهی گزارشهای آلفونه در نشریهی اندیشکدهی «مؤسسهی امریکناینترپرایز» خدمت مخاطبان محترم ارائه میکند. آنچه در ادامه میخوانید، بخش دوم از این مجموعه گزارش است. بخش اول را میتوانید از اینجا بخوانید.
سردار سلیمانی در خاطرات خود نقل میکند پس از مهاجرتش به کرمان برای کار، به ورزش زورخانهای روی آورده و اوقات فراغتش را در این زمینه میگذارنده است. آلفونه معتقد است زورخانه باعث ایجاد خلقوخوی جوانمردی در شخصیت قاسم سلیمانی شده بود. او همچنین مینویسد هشت سال جنگ ایران و عراق موقعیتی را برای بروز خصلتهای جوانمردی شهید سلیمانی فراهم کرد.
نقش شهید سلیمانی در عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر [دانلود]در همینباره بخوانید:
›› کارشناس استرالیایی: «شهید سلیمانی» جاودانهتر از «قاسم سلیمانی» خواهد بود
سردار سلیمانی پیش از عملیات، تکتک سربازان و نیروهای خود را در آغوش میگرفت و با حالتی منقلب با آنها وداع میکرد. نقل شده که او پس از هر عملیات نیز با چشمانی اشکبار به دلیل شهید نشدن خودش، از شهدا تقاضای عفو و بخشش میکرد. آلفونه مینویسد: «سردار سلیمانی از پایان جنگ تا امروز تقریباً در همهی سخنرانیها و گفتوگوهای عمومیاش یادی از شهدای جنگ کرده است.»
«علی آلفونه» (تصویر بالا) در اشاره به روحیهی شهادتطلبی شهید سلیمانی مینویسد سلیمانی پیش از هر عملیاتی نیروهایش را تکتک در آغوش میگرفت و پس از عملیات نیز به خاطر اینکه خودش شهید نشده، از شهدای آن عملیات تقاضای بخشش میکرد. (+)
بخشی از توضیحات «علی آلفونه» دربارهی ترور شهید سلیمانی [دانلود]در همینباره بخوانید:
›› مأمور سابق سیآیای درباره جذبه حاج قاسم چه گفت؟
بنابراین بیدلیل نیست که حتی آلفونه نیز اشاره میکند که نیروهای سردار سلیمانی به خاطر اخلاق و رفتار او، شیفته و دلباختهاش هستند. البته سردار سلیمانی با وجود اهمیتی که برای شهادت قائل بود و مثل تمام مردان خدا آرزوی خود را شهادت میدانست، هیچگاه حاضر نبود که افرادش را بیدلیل به کام مرگ بفرستد. بنابراین اگر در نظر او نقشههای نظامی فرماندهان مافوقش منجر به مرگ غیرضروری افرادش میشد، بیمی نداشت که با فرماندهان خود مخالفت کند. آلفونه همچنین اشاره میکند که سردار سلیمانی حاضر بود برای جلوگیری از شهادت نیروهایش، جان خود را به خطر بیندازد. یکی از این موارد، زمانی بود که در تیرماه سال ۱۳۶۵ چیزی نمانده بود که به اسارت نیروهای عراقی دربیاید.
«قاسم سلیمانی» هرگز حاضر به فدا کردن نیروهایش نمیشد و با آنها مثل فرزندان خود برخورد میکرد. (+)
آلفونه مینویسد سلیمانی با تاکتیک «موج انسانی» مخالف بود؛ در این تاکتیک نظامی، نیروهای پیادهنظام به صورت متراکم به جبههی دشمن حمله میکنند و با درگیر کردن دشمن در یک نبرد گیجکننده، بر آنها مسلط میشوند. سردار سلیمانی به دلیل اینکه تعداد زیادی از افرادش در چنین عملیاتهایی به شهادت میرسیدند، همواره با فرماندهان سپاه پاسداران در اینباره مخالفت میکرد. سردار سلیمانی در نظر آلفونه فردی است که با تجربهی سرشارش در میدان جنگ و مهارتهای نظامیاش فرماندهی میکرد. آلفونه مینویسد: «سردار سلیمانی فردی عملیاتی است و در مواجهه با مشکلات تاکتیکی توانایی رهبری خود را ثابت کرده است.»
سردار سلیمانی با تاکتیک «موج انسانی» به دلیل شهادت تعداد زیادی از نیروها مخالف بود. (+)
در همینباره بخوانید:
›› اعتراف مقام سابق سیآیای: آمریکا باید از راهبرد خاورمیانهای قاسم سلیمانی درس بگیرد
آلفونه به مخالفت سردار سلیمانی با فرماندهی وقت سپاه پاسداران برای اعزام نیرو به جزیرههایی در غرب اروندرود اشاره میکند. استدلال سلیمانی چنین بوده که «اگرچه تصرف این جزیرهها آسان به نظر میآید، اما نگه داشتن آنها محال است؛ علاوه بر این، در جریان بازگشت مجبوریم نیروهای زیادی را جا بگذاریم.» فرماندهان دیگری در سپاه پاسداران نیز با این نقشه مخالف بودند، اما سردار سلیمانی بنا بر تجربهی نظامی خود بر این مخالفت اصرار ورزید و در نهایت، آن نقشه کنار گذاشته شد. در موقعیتی دیگر، وقتی لشکر چهلویکم ثارالله در محاصرهی کامل نیروهای عراقی درآمده بود، فرماندهان سپاه با طرح ضدحملهای که سلیمانی پیشنهاد کرده بود، مخالفت کردند و در نهایت، ایران با شکست مواجه شد. آلفونه در این مورد میگوید شاید موافقت با پیشنهاد سلیمانی مانع از شکست ایران در آن عملیات میشد.
(از چپ) شهید مهدی باکری، شهید قاسم سلیمانی، آیتالله خامنهای و محسن رضایی. شهید سلیمانی ترسی از مخالفت با فرماندهان خود نداشت و همواره به فکر پیروزی ایران بود. (+)
البته آلفونه در بعضی از بخشهای مقاله به اختلافنظرها میان سردار سلیمانی و فرماندهان مافوقش اشاره میکند و سعی دارد رابطهی حاج قاسم سلیمانی را با دیگر فرماندهان سپاه، تاریک جلوه دهد. اما این در حالی است که خود او در مقالهی دیگری با عنوان «شبکههای پنهانی ایران: حلقهی درونی سردار قاسم سلیمانی[۳]» به روابط بسیار نزدیک فرماندهان سپاه با محوریت سردار سلیمانی میپردازد.
نظر «نبیل خوری» دیپلمات آمریکایی، دربارهی ترور شهید سلیمانی توسط دولت ترامپ [دانلود]او در این مقاله به نامهای اشاره میکند که فرماندهان سپاه پاسداران پس از استعفای محسن رضایی در سال ۱۳۷۶ خطاب به او مینویسند و متفقالقول از او تقدیر کردهاند و بابت «شاگردی و سربازی در رکاب او خدا را سپاس گفتهاند.» نام سردار سلیمانی در میان امضاکنندگان این نامه به چشم میخورد. بنابراین اختلافاتی که سلیمانی و رضایی در طول دوران جنگ داشتهاند، چیزی جز اختلافنظر حرفهای آنها برای عملکرد بهتر نیروهای نظامی و پیروزی ایران در جنگ نبوده است.
مستند «جنگ سایه» دربارهی نقش حاج قاسم در پیروزیهای منطقهای ایران مقابل آمریکا [دانلود ~ ۲۰۰ مگابایت]در همینباره بخوانید:
›› روایت مستند آمریکایی از نقش حاج قاسم در «جنگ سایه» ایران با آمریکا
در پایان، آلفونه معتقد است تجربهی نظامی برجستهی سردار قاسم سلیمانی او را به یک فرماندهی کاریزماتیک و تأثیرگذار بدل کرده است؛ فرماندهای که نیروهایش را فرزندان خود میداند و با نیکمردی و اخلاقِ خوش با آنها مواجه میشود. به تعبیر دیگر، میتوان گفت او در برابر نظرات مافوق خود حقطلب بود و تجربهی نظامیاش را به کار میگرفت؛ و در برابر نیروهایش متواضع و دلسوز بود. مقالهی آلفونه بیش از ده سال پیش در حالی نوشته شده است که سردار سلیمانی هنوز به شهادت نرسیده بود. شهید سلیمانی، بامداد ۱۳ دیماه ۱۳۹۸، در نزدیکی فرودگاه بغداد توسط نیروهای آمریکایی و به دستور رئیسجمهور وقت این کشور، دونالد ترامپ، به طرز ناجوانمردانهای ترور شد.
مروری بر سوابق سردار سلیمانی از تولد در سال ۱۳۳۶ تا سال ۱۳۸۰ (+)
آنچه خواندید بخش دوم از مجموعه گزارش مشرق دربارهی مقالههای علی آلفونه در نشریهی اندیشکدهی «مؤسسهی امریکناینترپرایز» دربارهی زندگی شهید قاسم سلیمانی بود. بخش اول این مجموعه را میتوانید از اینجا بخوانید.
[۱] مؤسسه امریکن انترپرایز لینک
[۲] Iran’s Most Dangerous General Link
[۳] Iran’s Secret Network: Major General Qassem Suleimani’s Inner Circle Link
منبع: مشرق
کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین قیمت سردار حاج قاسم سلیمانی حاج قاسم شهادت حاج قاسم ترور حاج قاسم شهید سلیمانی عملیات بیت المقدس آزادسازی خرمشهر عملیات بیت المقدس سلیمانی ترامپ حضرت آیت الله خامنه ای مهدی باکری جنگ تحمیلی عراق دونالد ترامپ دولت ترامپ محسن رضایی آمریکا ایران عراق جنگ ایران و عراق جنگ تحمیلی دفاع مقدس اخبار داغ خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت ی امریکن اینترپرایز فرماندهان سپاه سپاه پاسداران سردار سلیمانی قاسم سلیمانی شهید سلیمانی سلیمانی پیش اندیشکده ی حاج قاسم درباره ی مؤسسه ی تجربه ی ی سردار ی نظامی ی شهید
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۹۲۶۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلیمانی عملیاتهایی داشته که هیچ ژنرال آمریکایی نداشته!
استنلی مککریستال، یکی از ژنرالهای چهارستاره قدیمی آمریکا درباره حاج قاسم میگوید: « ما زمانی که برای مقابله با ایرانیها تلاش میکردیم، سلیمانی را مورد بررسی قرار دادیم. او را زیرنظر گرفتیم. وقتی در میدان جنگ است، بسیار کاریزماتیک است و در محیطهای مختلفی، عملیات داشته که هیچ ژنرال آمریکایی با هر میزان آزادی عملی، نداشته است و کارهایش را با آرامش و اثربخشی فوقالعاده انجام میدهد.»
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: استنلی مککریستال، یکی از ژنرالهای قدیمی آمریکایی است که این روزها یا در کشتی تفریحیاش به سر میبرد یا پای بازی گلف است. چنان اعتباری بین آمریکاییها دارد که برای دیدارش باید به چندین نفر مراجعه کنند تا با این ژنرال چهارستاره صحبت کنند. او درباره حاج قاسم میگوید: «من از چیزهایی که مشاهده کردم، میتوانم بگویم او بهترین کسی است که آنها دارند. ما زمانی که برای مقابله با ایرانیها تلاش میکردیم، سلیمانی را مورد بررسی قرار دادیم. او را زیرنظر گرفتیم. وقتی در میدان جنگ است، بسیار کاریزماتیک است و در محیطهای مختلفی، عملیات داشته که هیچ ژنرال آمریکایی با هر میزان آزادی عملی، نداشته است و کارهایش را با آرامش و اثربخشی فوقالعاده انجام میدهد.»
اما برای اینکه معنای عمیق این نوع تعریف و تمجید دشمن از یک سردار بزرگ ایرانی را درک کنید، باید به انواع خاطرات درباره حاج قاسم مراجعه کنید. ماجرا بهویژه وقتی قابل تأمل میشود که پای صحبتهای خودِ سردار بنشینید. کتاب «ذوالفقار» (برشهایی از خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم به همت علی اکبری مزدآبادی) دقیقا چنین فرصتی را برای شما فراهم میکند. کتابی که حاج قاسم در آن از صحنههای عجیبوغریب نبرد میگوید و هشت سالی که با شجاعت و ایثار گذشت. آنچه در ادامه میخوانید، بخشهایی از این کتاب است.
فرماندهان جلوتر از نیروها
نیروهای ما از ارتفاعات ٢٠٢تا ارتفاعات عینخوش و ارتفاعات ابوغریب را اشغال کردند و میرفتند به طرف دهانه ابوغریب. آتش توپخانههای ما روی ارتفاعات ابوغریب بود و زودتر میرفتیم تا تنگه ابوغریب را ببندیم. نخستین بار یکی استیشن به ما داده بودند و نخستین ساعتی بود که سوار این ماشین شدیم. من به اتفاق مهدی کازرونی و سیدغضنفر تهامی که بیسیمچیِ من بود و حسن داناییفر که آن روز بهاتفاق شهید زینالدین، مسئولیت اطلاعات از شاوریه تا عینخوش را داشتند و حسن مسئولیت آمادگی و اطلاعاتی محور دشتعباس و عینخوش را بهعهده داشت، چهار نفری داخل ماشین نشستیم و جلوتر از نیروها حرکت کردیم. برای اینکه خودمان را به دشمن برسانیم. روی جاده خاکی از ارتفاعات به طرف پایین که روی نقشه به تنگه ابوغریب میرسید، راه افتادیم و از دور، تأسیسات چاهنفت را دیدیم و یقین کردیم که به ظرف ابوغریب میرویم.
ماشینی که داخلش بودیم تکهتکه شد!
رسیدیم به چاهنفت. چهار تا پنج نفر عراقی جا مانده بودند که آنها را اسیر کردیم و یک نفر را کنار اینها گذاشتیم و خودمان ادامه دادیم که برویم به طرف ابوغریب. وقتی مقابل تنگه رسیدیم، ارتفاعات از دو طرف میآمد و جاده از وسط ارتفاعات عبور میکرد. به محض اینکه حسن خواست بگوید تنگه ابوغریب، انتهای ستون عراقیها مشغول عبور کردن بود و ما هم آن موقع جوان بودیم و زیاد اعتنایی نمیکردیم و بهسرعت پشت سر ستون تانک میرفتیم که خودمان را برسانیم به ستون تانک. در یک ماشین تنها بودیم. همین که گفتیم تانک، انفجار عظیمی رخ داد. ماشین رفته بود روی مین ضدخودرو، مین منفجر شد. تمام ماشین تکهتکه شد.
احساس کردم صورتم سوخت...
عکس ماشین هست. توی تکههای ماشین ما چهار نفر در هوا معلقزنان افتادیم روی زمین و واقعاً عجیب بود. اگر عکس ماشین را ببینید، غیرقابل تصور است که در این ماشین کسی زنده بماند. حسن نصف سر پایش قطع شد، من صورتم سوخت و مقداری ترکش ریز بهصورتم خورد و مهدی پایش زخمی شد. عمده ما زخمهای کوچکی برداشتیم؛ درحالیکه حداقل زخم آن صحنه باید قطع شدن پای کامل باشد. هیچکس تصور نمیکرد زنده باشیم. با انفجار ماشین، همزمان پشت سر ما از جاده آسفالت، احمد متوسلیان با ماشین رسید و قبل از آن، یک آمبولانس برای نجات ما آمد که رفت روی مین و همه سرنشینان آن کشته شدند. بعد بچهها رسیدند و ما را منتقل کردند به بیمارستان دزفول. این آخرین روز عملیات فتحالمبین بود.
دشمنی که صددرصد آماده بود
قبل از عملیات «بیتالمقدس» (که منجر به آزادسازی خرمشهر شد)، سه عملیات در صحنه جنگ در جنوب انجام شده بود؛ عملیات «ثامنالأئمه»، عملیات «طریقالقدس» و عملیات «فتحالمبین». دیگر زمینی در جنوب، غیر از زمینِ خرمشهر باقی نمانده بود که بخواهد عملیات در آن انجام بگیرد. عملاً وقتی فتحالمبین تمام شد، دشمن مطمئن بود عملیات بعدی برای خرمشهر است. اطمینان صددرصد داشت، لذا خودش را برای این کار آماده کرد. این یکی از مشکلات ما بود. منتها سه اتفاق افتاد که باعث پیروزی ما شد. یکی از آن ویژگیها، طراحی عملیات بود.
هیچ طراح جنگی در دنیا نمیتواند!
الان بیش از ٣٠سال از جنگ گذشته است (زمان روایت این خاطره، ٣٠سال از جنگ گذشته بود) اما اگر دویست سال دیگر هم از جنگ بگذرد و همه طراحان دنیا جمع بشوند، نمیتوانند طرحی جامعتر از عملیات بیتالمقدس طراحی کنند. جامعترین طرح بود، البته این طرح، طرح بسیار متوکلانهای بود، متهورانه و شجاعانه. طرحی طراحی شد که نیرو را نیمهشب از کارون عبور بدهد، بعد در طرح خودش پیشبینی کند این نیرو بدون اینکه با دشمن درگیر شود، ٢١کیلومتر در شب پیادهروی کند، خودش را از بین دشمن برساند به جاده استراتژیک اهواز-خرمشهر... چنین طرحی در طراحی، قدرت میخواهد، جسارت میخواهد چنین اقدامی. خدا رحمت کند شهید بزرگوارمان، حسن باقری را. خیلی انسان بینظیری بود. فکور بود. هیچ دانشگاه و دانشکده نظامی نرفته بود اما خدا در وجود این جوان، دنیایی از فکر و توکل و قدرت قرار داده بود. حسن باقری، انسان عجیبی بود.
بیست و چند روز بیخوابی!
نکته دوم سرعت عمل بود. دشمن باور نمیکرد در چهلم عملیات فتحالمبین، این عملیات آغاز شود. بیست و چند روز این عملیات استمرار داشت. آن چهرهها دیدنی بود. چهرههای پر از دوده باروت، پر از خاک، یک گرد چند سانتی خاک روی همه این چهرهها نشسته بود. چهرههایی که عموماً مجروح بودند و زخم داشتند. همین شهیدحاج احمد متوسلیان، روی برانکارد، بعدا توی آمبولانس، در صحنه میدان، عملیات را اداره میکرد. در ذهنم هست بدون استثنا، فرماندهان مجروح بودند؛ خسته هم بودند. بیست روز بگذرد و شما حتی دو شبانهروز نخوابید! بیستوچندروز پیوسته جنگ، بدون هیچ خوابی، بدون اینکه یک کسی بتواند یک دراز عادی در صحنه بکشد! من دقیقا چهرهها در ذهنم هست. آمدیم کنار همین سهراه حسینیه. آنجا جلسهای بود... وقتی این جلسه در آنجا شکل گرفته بود، آن جلسه و آن تصاویر دیدنی بود، آن چشمها دیدنی بود. آن گردنهایی که حرفنزده به یک طرف میافتاد، دیدنی بود و کسی واقعاً نمیتواند آن حقیقت را نشان بدهد.
با چه رویی برگردیم؟
در همین جلسه بود که حسن باقری اعجازی انجام داد... بهدلیل خستگی فوقالعاده بچههای رزمنده، همه فرماندهان بحثشان این بود که ما نیاز به یک تنفس داریم، یکی دو هفته، سه هفته، تجدید قوا بشود، نیروی جدیدی وارد جنگ بشود، بتوانیم کار را تمام کنیم. تقریباً اتفاقنظر وجود داشت. حسن باقری بلند شد ایستاد، گفت: «کجا برویم؟ ما بیست روز است که به مردممان میگوییم خرمشهر در محاصره است. با چه رویی میخواهیم برگردیم؟» مفصل صحبت کرد. صحبتهای حسن، جوّ جلسه را عوض کرد.
١٥ هزار اسیر، شوخی نیست!
عملیات، سه شب صورت گرفت. آن عملیاتی که خداوند پیروزی بزرگ را به ما نشان داد و نصیب کرد. من همیشه در ذهنم هست که چه شد در روز آخر عملیات که آن اتفاق معجزهآسا افتاد؟ بیش از ١٥هزار نفر اسیر شدند. شوخی نیست. شما یک جمعیت ١٥هزار نفری را جلوی چشمت بیاور، ١٥هزار نفر جوان، رزمنده، جنگنده، مجهز و مسلح، درحالیکه با عقبهخودش ارتباط دارد، اینها همه بیایند تسلیم شوند! حالا غیر از هزاران نفری که به رودخانه اروند زدند، برخیها را آب برد، برخی موفق شدند خودشان را به آن طرف رودخانه برسانند و...
کامیون کامیون اسیر میآوردند...
آنقدر عدد اسرا زیادی بود که توصیه همه فرماندههان این بود که کسی به اسرا نزدیک نشود. چراکه بچههای ما توی آنها گم میشدند. تخلیه آنها بیش از یک روز و نصفی طول کشید. کامیون کامیون میآمدند اسرا را میبردند، تخلیه میکردند. در جنگ ما، یکی از جامعترین صحنههایی که میتوان آن را به اندازه یک جنگ به نسلها ارائه کرد، عملیات بیتالمقدس است. در یک جنگ نامتقارن، بهترین ایده و الگوی موفق بود. لذا این پیروزی حاصل شد و خداوند قلب امام را خوشحال کرد و آن عبارتهای حمدگونه بر زبان امام جاری شد.
انتهای پیام